نقاشی مشهور در حال نقاشی منظرهای کوهستانی بود .آن نقاشی زیبا بود.نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی خود بود که ناخود آگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین می کرد ،چند قدم به طرف عقب رفت،نقاش هنگام عقب رفتن ،پشت سر خود را نگاه نکردومتوجه نشد که تنها یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.
رهگذری متوجه شدکه نقاش چه می کند.رهگذر می خواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش به دلیل ترس غافلگیر شود ویک قدم به عقب برودوسقوط کند.رهگذر به سرعت یکی از قلموهای نقاش را برداشت وروی آن نقاشی زیبایی را خط خطی کرد نقاش که این صحنه را دید با سرعت وعصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند،اما رهگذر ماجرا را برای نقاش تعریف کردو توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.
به راستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم می کنیم، اما گویا خالق هستی بخش می بیند چه خطری در مقابل ما است ونقاشی زیبای ما را خراب می کند.گاهی از آنچه زندگی بر سرمان آورده است ناراحت می شویم، اما یک مطلب را هر گز فراموش نکنیم:
“"""""""""""خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است""""""""""”
نگهبان خانواده ،نویسنده جواد رضایی،شماره 42 ،بهار 97،ص26.
آخرین نظرات