یک روز جلوی آیینه ایستادم .بعد با خودم شروع کردم به حرف زدن. آن روز روزی بود که حضرت علی علیه السلام برای من حرف های خوب و مهمی زده بود ،بخاطر همین وقتی جلوی آیینه ایستادم،این حرف ها به ذهنم آمد.
من به خودم گفتم:"تو پول دار بودی.ثروتمند واعیان.مال ودارایی ات زیاد بود.همسر و بچه هایت در رفاه بودند.کنیز ها وغلام هایت زیادتر از برده های ثروتمندان واسب ها وشترانت هم بی شمار …تو آنقدر در رفاه بودی که به هیچ کس نیاز نداشتی.
شکمت هیچگاه خالی نشد.هیچ وقت نشد که بگویی: آه ، گرسنه ام هیچ روزی نیامد که ضعف کنی وداد وهوارت بلند شودکه:وای ،مردم از بی غذایی…!مردم از بی پولی…! هیچ گاه دلت نمی آمد پیاده راه بروی.می گفتی :تا اسب های چابک وشتر های قوی هستند، مرا چه به پیاده رفتن! کف پاهایم زخم میشوند وبر کفش های نازنینم غبار می نشیند!”
از غذا ها ، به کباب آهو وماهی بریان شده ،عشق زیادی داشتی .یادت هست گاهی بوی آن غذاها به خانه ی همسایه فقیرت می رفت وآنها را آزار می داد؛اما تو می خندیدی ومی گفتی:"چشمشان کور !خودشان به فکر پول ودرآمد با شند تا به این روز گار دچار نشوند!”
اما …اما هر بار که از خانه بیرون میرفتی وهر وقت پا به مسجد می گذاشتی ودر جمع دیگران قرار میگرفتی، صدای ناله ات به هوا برمی خاست.
-امان از این روزگار بی مروت…!ای لعنت بر این دنیای بی خاصیت…!خاک بر سر این پول و زندگی وخوردنی ها…!
تو همه گناهانت را به گردن دنیا می انداختی…
روزی امام علی صدایت را شنید.تو را صدا زد وبرایت حرف های مهمی زد .آن حرف ها فقط برای تو نبود،برای همه آدم ها بود.همه آنهایی که بنده خدا بودند.
“""ای نکوهش کننده دنیا که خود به غرور دنیا مغروری وبا باطل های آن فریب می خوری!خود فریفته دنیا هستی وآن را نکوهش میکنی!آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای ؟یا دنیا به تو جرم کرده است؟کی دنیا تورا سر گردان کرد؟وچه زمانی تورا فریب داد…؟
…همانا،دنیا سرای راستی برای راستگویان وخانه ی تندرستی برای دنیا شناسان وخانه بی نیازی برای توشه گیران وخانه ی پند برای پند آموزان است.
دنیا سجده گاه دوستان خدا،جای نماز فرشتگان الهی ،فرودگاه وحی خدا وجایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست می آورند…
…چه کسی دنیا را نکوهش می کند؟او جدا شدنش را اعلام داشته است وفریاد زد که ماندگار نیست واز نابودی خود واهلش خبر داده است…حال آنکه ‘دنیا’با شادمانیِ خود،آنان را به خوشحالی وشوق رساند…!"""(نهج البلاغه، حکمت 131)
قصه های نهج البلاغه2،در میهمانی پول دار ها،نویسنده مجید ملا محمدی،مو سسه چاپ وانتشارات آستان قدس رضوی،ص36.
آخرین نظرات