بلوز سفید تمیز وقشنگی بایک دامن سرخ تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد. گفتم :"مزاحم شدم ،جایی می خواهی بروی؟” گفت :"جایی که نه اما…” حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت وپشت سرش انداخت .همین طور که با من… بیشتر »
|
کلید واژه: "آرایش ومهمانی رفتن" بلوز سفید تمیز وقشنگی بایک دامن سرخ تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد. گفتم :"مزاحم شدم ،جایی می خواهی بروی؟” گفت :"جایی که نه اما…” حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت وپشت سرش انداخت .همین طور که با من… بیشتر » |
آخرین نظرات